چوب هائی که خونهِ من ر می سازند، این خس و خاشاکِ مونده از پائیز، فرو می رند تو تنم، سرده، سیاهه، یخ زدست، پاهای این کلاغ، این بالا، رو درختی که نداره حتی یک برگ، من یک کلاغِ زشت و ضعیفم، من یک کلاغِ منگ و علیلم، من یک کلاغِ پیرو نحیفم، من یک کلاغ، من یک کلاغ