شیر سنگیِ مادهِ من، برای یک بار هم که شده، نمی خواهد این شهریار پاسخ گوید، که داغِ خنجر هاء آختهِ مقاربتی ناخواسته بر دیدگانش یاد آورِ شبهاتِ تمثیلیِ اسطوره هاست، سال ها پیش؛ اسفندیارِ روئین تن، مراقبِ چشم هایم باش – بی هیچ تاءِ اضافه ءی، اسفینکس؛ تنها شیرِ سنگیِ مادهِ من

چند پرتره از یاشار ملاحسینی – دریانی و مصاحبه او با مجله و وبگاه اینترنتی فتوبست

.
عکاسی مقدماتی را پیش استاد ابراهیم پورباقر گذراندم
مردی که جدا از آشنا کردن من با ابزار عکاسی من را با چشم هایم آشنا کرد، من رو با مفهوم عکس آشنا کرد، مردی که جمله معروفش برای تمرین من این بود؛
خب این عکس رو ثبت کردی، بعدش که چی
.
یاشار ملاحسینی – دریانی
دوازدهم آذر ماه نود و شش

https://fotobest.org/yashar-molahoseini/

مصاحبه ابراهیم پورباقر با میثاق بنی مهد در رادیو سلاچنگ درباره پدیده چاووشیزاسیون؛ محسن چاووشی و دیگرانی که در بی استانداردیِ موزیکِ سال های گذشته رشد کردند و دیده شدند، این مصاحبه اخیرا در برنامه موزیک خور در ژانویه سالِ گذشته دوباره در یوتیوب به اشتراک گذاشته شد

https://youtu.be/Wyi-q3qXuuU?si=hi2_CSyhUl4I4P6y

چرا این تلفن زنگ نمی زند نامِ یکی از سروده هاء ابراهیم پورباقر بود از کتاب ؛ در را ببند آنقدر زندگی کن تا بمیری که هادی یقین لو انیمیشن ساز از این عنوان سال ها بعد برای نام گذاری انیمیشنی از تولیدات کانون پرورش فکری استفاده کرد و هیچ گاه در هیچ مصاحبه یا تریبونی عنوان نکرد و نگفت که ایدهِ اولیه و نامِ این اثر متعلق به چه کسیست، به هر روی من نیز به خاطر پائین بودنِ سطحِ کار هیچ وقت چیزی درباره آن به کسی نگفتم با وجودی که این اثر جوایز بی شماری را از آنِ خود کرد

دوروبرم همیشه پر بود از انگل هائی که تمامِ تلاششون رو می کردند تا نامِ من به عنوانِ صاحبِ اصلیِ اثر روی سرشون سنگینی نکنه، چه در چاپ و نشرِ کتاب، چه تولید فیلم، چه ترانه و موزیک یا محتوا، معروفیتِ من همیشه خاری بوده در چشمِ اونها، چرا که اون بی شعور هاء چیپِ دوزاری، هیچ وقت در حدِ ابراهیم پورباقر نبودند و اینکه اون احمق ها هیچ گاه درنیافتند که من به دنبالِ دیده شدن نبودم اگزبیشنر هاء دیجنرِ سایکوپث