.
گربه ها نمی توانند باران را دوست داشته باشند
بهار فصلِ خوبی برای گربه ها نیست
.
عنوانِ اثری مصور است در مدیومِ کتاب، از ابراهیم پورباقر در چند اپیزود که قرار است پس از چاپ و نشرِ پلاستیکِ شفاف منتشر شود
در اثرِ سومِ ابراهیم که کاملا نَریتیو است و بر خلافِ پلاستیک شفاف، تصاویرِ آن مرتبط و خود شبیهِ یک انیمیشنِ مجزا و مستقل در اثرگذاری عمل می نماید خواهیم خواند
تهران ر بیاور اینجا نازنین
هم بستر شدن با گرگ هاء مادهِ خاکستری
خداحافظی با خانم هائی که باسن هاء تختی داشتند
سزارین یک فرشته
و
تاکسیدرمی به وقتِ ولنتاین
در اثرِ تازه، مونولوگ هائی یک طرفه را می خوانیم نوشته شده به گیرنده ای ناشناس که در توصیفش خصوصیات ژنتیکی و اخلاقیِ گربه ای ملوس برابرنهاد در نظر گرفته شده است، سرشار از دلتنگی و دلدادگی، پس دیگر خبری از تزهاء ادبی و فلسفیِ کلاغ علیل در کتابِ نخستش در را ببند آنقدر زندگی کن تا بمیری نیست و تنها پرندهِ شهر خسته از تمامیِ تلاش هاش در جهتِ آگاهی بخشیدن، از بسیاری دغدغه هاء آموزشی تدریسی تنویریش علی الخصوص در پلاستیک شفاف هدیه پستچی دیوانه دوری جسته و صرفا به ارائهِ اثر به صورتِ خطی بصری می پردازد