ozer

.
Playful female beast…

.
One of the smallest eggs in the world, which should be seated in the Guinness book…

.
شاید بسیاری با خود باندیشند که فلانی با هزار ترفند تونست خودشه از یک روستا برسونه به یکی از بهترین دانشگاه هاء هنردر تهران؛ دانشگاه سوره و در رشته کارگردانی سینما دانش آموخته شه
اما آخر و عاقبش چی شد؟ هیچ؛ یک پرورش دهنده جزء مرغ تخم گذار
به اون بسیار با افتخار بایست عرض بکنم که اتفاقا یکی از افتخارات این روز هام بودن در معیت این جوجه هاء قهوه ای دوست داشتنیست
دلایل بسیار دارم که نه تنها هنر و فلسفه در همین قامتِ مفهومیِ تعمیمی شون خدمتی به بشریت نکرده اند بلکه اتفاقا عناصری بسیار ناکار آمد بوده اند چون سدی مستحکم و استوار در برابرِ تفکر و مادرنیتی

.
مهمان هاء تازه ام دیشب از راه رسیدند، با تهرانی که آوردند اینجا و تمامِ ازدحامش، قهوه ای، کرک آلود با تخم هائی بی شمار که خواهند گذاشت در ابتداء فصل گرم، دوشادوش شاه توت هاء سیاه و درشت به همان میزان با ارزش و دوست داشتنی

.
Your gaze hits the side of my face…

.
Come back and boil gray snow!
Here has lost some things: You and the ghost of a champion, come back and boil!
.
Ebrahim Pourbagher
The Impotent Raven

.
I love Tennessee Knoxville and Oregon Beaverton…

.
Talked with me yesterday evening among the fire and smoke; the mad postman who had only one book in his hands…

.
Self-destruction will soon begin…

.
She can not call her mother…
Her mother is a plastic tank…
Plastic tanks have neither hands nor feet nor even ears to hear…