تعلق خاطر بشر به وجوهات بصری کوششی حقیرانه است

.
زبان در مفهومِ ادبیتیِ خود، اختراعِ ابزارِ نوشتاریست که سوژگیِ فاعل رِ اثبات می کند اما اعتلاءِ سوژگی در بازنماءِ صوتیِ همان مفهومِ بدویست که نمی دانیم سرچشمهِ الهامِ آن کجاست؟
تعلقِ خاطرِ بشر به وجوهاتِ بصری، کوششی حقیرانه برای احیاءِ علقهءیست تاریخی که صرفا یک یادآوریِ سوگوارانه است.
هر گونه پدیدارگشتی برای بزک کردنِ صوت و مفهومی که دارد در خود حمل می نماید چیزی نیست جز تلاشی بیهوده در جهتِ تصغیرِ معنا به واسطهِ ابزارهاءِ بیانی، که عموما بصری و سخیف است.
زین روی تجریدی ترین تجبربیاتِ غیرِ آشنا در عالمِ ارتعاشات اتفاق می افتد…
ملودی، هارمونی، کنترپوان
.
ابراهیم پورباقر
۲۰۲۳۰۹۲۱۰۱۲۶

تهمینه میلانی و تمام کسانی که نمی توانند فیلم بسازند در نبود اعمال استاندارد هایی آکادمیک چگونه سر از سینماء این مملکت در آوردند نه درامی نه روایتی نه دکوپاژی نه قابی نه تدوینی نه اندیشه ای نه بازیگری نه بازی، در فیلم ملی و راه های نرفته اش متوجه می شویم تعداد آدم هایی که می توانستند باشند با تعداد آدمی هایی که نبایست در این عرصه باشند به طرز شگفت آوری تنافر دارد، آدم هایی کوچک با دغدغه هایی حقیر، سطحی و سفید

واقعی ترین پرسش از مورخین و زبان شناسان اینست که آیا خط هم تراز و هم عصر با زبان متولد شد و اینکه چرا بایست در برخی مکان های تاریخی خطوطی ر ببینیم که هیچ تناسب تاریخی و زمانی با دوره خود ندارند مگر نه اینکه بشر بسیار پیش تر از اینکه بتواند بنویسد دوره اوتیسم زبانی خود ر پشت سر گذاشته بود و می توانست در جملاتش در قالب گرامری درست از فعل و اسم و حرف استفاده نماید